سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به همه بگوئیدکه...
سه شنبه 92 آبان 21 :: 3:55 عصر ::  نویسنده : منتظر

 

 دریا نزدیک دریا

 جاری شد از خویش و سرازیر از حرم شد

دل را به دریا داد و سلطان کرم شد

 

از تشنگی زخمِ عمیقی بر جگر داشت

آهسته آهسته قدم از خیمه برداشت

 

آمد ولی با چشم خون، نزدیک دریا

دریا ندیدم تا کنون نزدیک دریا

 

آب از سرِ جایِ خودش ناگاه برخاست

تعظیم کرد و گریه کرد و معذرت خواست

http://www.irannaz.com/user_files/image/image8/0.856121001291695888_irannaz_com.jpg

گفت: «السلام ای پاکی‌ات در تار و پودم

من سال‌های سال مشتاق تو بودم»

 

«من مَهر زهرایم به مُهر مرتضایم

یا در مدینه یا نجف یا کربلایم»

 

«آبم، از این بهتر نمی‌آید ز دستم

از صبح تا حالا پریشانِ تو هستم»

 

«می‌لرزد از باران چشمت دست و پایم

ای کاش بگذارند همراهت بیایم»

???

زانو زد و ... لبخند زد، فرمود: «برخیز

قدری از این دل‌شوره را در مشک من ریز»

 

«پَرپَر نزن، پَرپَر نشو، برخیز و پَر شو

برخیز و با باب‌الحوائج هم‌سفر شو»

 

ما خاندانِ فاطمه ذاتاً کریمیم

اولاد بسم الله الرحمان الرحیمیم

 

برخاستند و تا خدا پرواز کردند

«درهای سبزِ آسمان را باز کردند»

 

حالا هر آنچه از آسمان باران می‌آید

دستِ ابوالفضل است از بالای گنبد

 




موضوع مطلب : عباس- دریا- تشنگی

درباره وبلاگ

پنج شنبه 103 اردیبهشت 6 طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 5
کل بازدیدها: 12096



>